.:Milkaan:.

میلکان به معنای داشته، دارایی می باشد

.:Milkaan:.

میلکان به معنای داشته، دارایی می باشد

نوروز 1402 پیروز

برخیز که می‌رود زمستان

بگشای در سرای بستان


نارنج و بنفشه بر طبق نه

منقل بگذار در شبستان


وین پرده بگوی تا به یک بار

زحمت ببرد ز پیش ایوان


برخیز که باد صبح نوروز

در باغچه می‌کند گل افشان


خاموشی بلبلان مشتاق

در موسم گل ندارد امکان


آواز دهل نهان نماند

در زیر گلیم و عشق پنهان


بوی گل بامداد نوروز

و آواز خوش هزاردستان


بس جامه فروخته‌ست و دستار

بس خانه که سوخته‌ست و دکان


ما را سر دوست بر کنار است

آنک سر دشمنان و سندان


چشمی که به دوست برکند دوست

بر هم ننهد ز تیرباران


سعدی چو به میوه می‌رسد دست

سهل است جفای بوستانبان

heart

رفتم شیراز

تقریباً یک هفته ای شیراز بودم.

چیزی که اذیتم کرد راه طولانی و اتوبوس بود که واقعاً این آخرش دیگه کم آوردم. هفده ساعت تو اتوبوس بودم!

بـاســن مبارک که به فنا رفت + گردن و کمر که این دوتای آخری به علت آرتروز بود.

وقتی پیاده شدم تا ساعت ها انگار تو کشتی بودم و هی تلوتلو میخوردم.

فکر نمیکردم شیراز این قدر سرسبز و زیبا باشه و این قدر جای دیدنی داشته باشه.

مردمانی با فرهنگ، شهری زیبا، سرسبز و پر از باغ و آب و هوایی ترتمیز و سالم و آرام.

چندین جای تاریخی رو گشتم ولی متاسفانه روز سوم آنفلوآنزا گرفتم (جایی نوشته بود آنفلوآنزا هست و شاید هم این کرونایی باشه که این اواخر اومد).

این قدر حالم بد شد که برای یک بلند شدن و دستشویی رفتن، مونده بودم.

ترجیح دادم خونه بشینم و جایی نرم تا کسی بیمار نشه.

به این ترتیب همه چیز به هم ریخت و نشد جاهایی که در نظر داشتم رو برم ببینم.

در کل خوب بود.

گفتم...

گفتم آخر هفته برم شیراز و یک هفته ای بمونم. ولی چندین روز هست این آرتروز لعنتی به شدت اذیت میکنه و از اون طرف کولیت روده عصبی هم آزارم میده.

به این فکر کردم که با این اوصاف حدود پانزده ساعت تو اتوبوس بشینم!

نصفه راه نشده نابود خواهم شد.

سالها پیش که هیچ خبر از کولیت روده عصبی نداشتم و در مرحله ی خیلی ابتدایی این بیماری بودم، تا مشهد رفتم. کاری به سرم اومد تو اتوبوس به گوه خوردن افتادم.